من،در آرزوی جهانی بی خشونت

یکی به یاریم بشتابد

من،در آرزوی جهانی بی خشونت

یکی به یاریم بشتابد

21 دسامبر 2012،پایان جهان!

مستندی از شبکه ی صدای آمریکا دیدم که در مورد پایان جهان بود.

 

در این مستند بر اساس پیش گویی های هندوها،مایاها و یک نظریه ی چینی و همچنین پیشگوییهای نوستراداموس،پیشگوی معروف یهودی که تا به حال اتفاقات بسیاری را پیشگویی کرده است از جمله آتش سوزی بزرگ لندن،به قدرت رسیدن ناپلئون و هیتلر و حوادث 11 سپتامبر،پایان جهان درسال 21 دسامبر 2012 خواهد بود.یعنی حدود 1 سال و 6 ماه دیگر.بعضی اخترشناسان هم این رو تایید کردند و گفته اند که احتمالا با برخورد یک شهاب سنگ عظیم به زمین،نسل بشر نابود خواهد شد.

 

هیچ وقت فکرش رو نمیکردم.

 

همیشه آرزوم بود پایان دنیا توی عمر ما باشه تا ما مثل گذشتگان عادی نمیریم و شاهد یه اتفاق مهم یعنی پایان دنیا باشیم.

 

خیلی هیجان انگیزه.اما الآن که فکر میکنم یه کم ترسناکه!ترس بیدار شدن و دیدن طلوع خورشید،اما به غروب اون نرسیدن.

 

اما باز هم به نظرم جالبه.

فقط کاش چند سال دیگه بود.

 

من یکی الآن جوونم.

کلی آرزو دارم و کارای نکرده!!جدی میگم...

اما کاش ما افتخار دیدن نابودی دنیا رو داشته باشیم و این صحت داشته باشه.

 

تا ببینیم نابود کننده،امام زمان مذهبی ها خواهد بود یا فقط برخورد یک تکه سنگ عظیم به محل زندگی ما،زمین؟!

یعنی فقط یک اتفاق.درست مثل آغازش،انفجار بزرگ یا همون بیگ بنگ!

 

هیچ کس نمیدونه!  

 

 

 

 

تصویرنوشت:نوستراداموس،پیشگوی بزرگ یهودی فرانسوی

پریود ذهنی من

لحظاتی هست توی زندگیم که شدیدا احساس کمبود میکنم. 

کمبودی که با هیچ آدمی و هیچ کاری پر نمیشه. 

لحظاتی که من رو که انسان دوستم و عاشق زندگی،به فکر خودکشی میندازه. 

و فوری تو این فکر غرق میشم که آیا جرات دارم یا نه؟! 

لحظاتی که پیش آدمی نشستم که دوسش دارم و دوسم داره اما تنهای تنهام. 

تنهاییمو درک نمیکنین.یه تنهایی غریب... 

لحظاتی که فکر سریع السیرم تا ته دنیا رو میره و برمیگرده و تهوع بهم دست میده از پوچی. 

خیلیا به اعتقادام نسبتش میدن. 

اما من باور ندارم.فرق من با اونا اینه که اونا به عمیقی من نمیفکرن. 

نمیدونم.شاید این مشخصه ی قرن بیست و یکمه!هان؟ 

شاید خیلیا مثل من از هیومنیسم مطلق(انسان گرایی) به نیهیلیسم مطلق(پوچ گرایی) میرسن در یک لحظه

وقتی به خودم نگاه میکنم اینجور مواقع میبینم یه موجود نحیف بی قدرت رو که هیچ کار ازش بر نمیاد،حتی دفاع از خودش... 

وقتی موفق میشم فکر میکنم خوب که چی؟برای کجا؟ 

و وقتی شکست میخورم فکر میکنم یعنی من ضعیفم؟ 

تهوع آلبر کامو رو اگه خونده باشین منو بهتر درک میکنین. 

و آیا زمانی من راز زندگی رو کشف میکنم تا روحم آروم بگیره؟ 

آیا قرن 21 روح من رو در هم خواهد کوبید؟    

 

 

 

استمداد نامه ی فرزندان یک متهم محکوم به سنگسار

امروز دست یاری به سوی همه مردم دنیا دراز میکنیم. پنج سال است که بدون مهر مادری و با ترس و وحشت زندگی میکنیم. آیا دنیا آنچنان ظالم است که میتواند این فاجعه را ببیند و راحت از آن عبور کند ؟ما فرزندان سکینه محمدی آشتیانی هستیم. فریده و سجاد محمدی آشتیانی. از سنین نوجوانی با این درد آشنا شدیم که مادرمان در زندان است و ما منتظر یک فاجعه نشسته ایم. راستش کلمه سنگسار٬ به خودی خود چنان ترسناک است که ما سعی میکنیم هیچگاه از آن استفاده نکنیم. ما میگوییم٬ مادرمان در خطر است٬ مادرمان ممکن است کشته شود و مادرمان از همه انتظار دارد کمکش کنند.
امروز که تقریبا همه راهها به بن بست رسیده و وکیل مادرمان میگوید وضع مادر ما خطرناک است٬ به شما متوسل میشویم. به مردم دنیا متوسل میشویم٬ فرق نمیکند رنگ پوستشان چیست و یا در کدام کشور و شهر زندگی میکنند٬ به شما مردم ایران٬ به همه کسانی که درد و زخم این را چشیده اند که کشته شدن یک عزیز خانواده چقدر وحشتناک است٬ متوسل میشویم. 

 کمک کنید مادر ما به خانه برگردد!
ما به ویژه دست یاری به سوی ایرانیان در همه جای دنیا دراز میکنیم. کمک کنید این کابوس متحقق نشود. کمک کنید مادر ما نجات پیدا کند. واقعا توضیح دادن لحظه ها و ثانیه های زندگی ما بسیار سخت است. کلمات در مقابل این وحشت ٬ گویایی خود را از دست میدهند…
کمک کنید مادر ما نجات یابد. نامه بنویسید و از مقامات بخواهید او را آزاد کنند. بگویید که او هیچ شاکی خصوصی ندارد و کاری نکرده است. مادر ما نباید کشته شود. آیا این حرف را کسی هست بشنود و به یاری ما بشتابد؟
فریده و سجاد فرزندان سکینه محمدی آشتیانی 

 

گچ پژ نوشت:از تمام کسانی که مثل من از دیدن سنگسار و شنیدن نامش رعشه به تنشون میفته و این عمل فجیع رو حیوانیت میدونن خواهش میکنم این رو منتشر کنن تا با هم نگذاریم زنی زیر باران سنگ زجه زند و جان دهد...حال به هر گناهی...خواهش میکنم...