من،در آرزوی جهانی بی خشونت

یکی به یاریم بشتابد

من،در آرزوی جهانی بی خشونت

یکی به یاریم بشتابد

جبهه ملی ایران،پایدارترین جبهه تاریخ ایران

"جبهه ملی ایران" رو خوندم.نوشته ی کوروش زعیم.کتابی که وقتی توی کتابفروشی دیدم حسابی جا خوردم و حسابی هم از دیدنش خوشحال شدم.یک کتاب با عکس بزرگ دکتر محمد مصدق روی جلدش و وقتی کتاب رو خریدم دیدم که کتاب سال 1379 چاپ شده و تازه فهمیدم که چرا چاپ شده!!

دیشب خوندن کتاب تموم شد و من برای اولین بار با نقش همیشه شوم حزب توده در ایران با اون وابستگیش به شوروی اون زمان و نقش انگلیس نفع طلب و آمریکا که اون زمان به شدت دنبال نفتمون بودن آشنا شدم و حس نفرت کردم.گرچه الآن رفتار آمریکا عوض شده و به نظر من دیگه به فکر استعمار نیست.

دیشب برای اولین بار از تمام زحماتی که دکتر مصدق برای این میهن و این ملت کشید از نزدیک آشنا شدم.چون تا الآن فقط به شنیده هام اکتفا میکردم.اما فهمیدم دکتر مصدق بی درنگ بزرگترین سیاستمدار قرن ایرانه و من شخصیتی به میهن پرستی و با همتی ایشون در سیاست ایران سراغ ندارم.وقتی به کودتای 28 مرداد که بخش پایانی کتاب بود رسیدم افسوس خوردم.از ته دلم افسوس خوردم که چطور یک مشت اوباش و اراذل زحمات چند دهه ی یک سیاستمدار چون دکتر مصدق رو هدر دادن و...

شاید اگه کودتا که اولین بار در 24 مرداد 1332 اجرا شد و با هوشیاری دکتر مصدق به شکست رسید و تهران به دست اوباش نیفتاد در همونجا ختم میشد،ایران،ایرانی بود آباد.چرا که در اون روز محمدرضا شاه با ثریا فرار کرده بود به عراق و خودبخود مخلوع حساب میشد و پرچم جمهوری در ایران افراشته میشد.اون هم چه جمهوری ای...جمهوری با سرکردگی مصدق،شایگان،فاطمی و اعضای وفادار جبهه ی ملی.

اما حیف که با کارشکنی های حزب توده این مهم تحقق نیافت و ارتش سست ایران اجازه داد کار به 28 مرداد برسه.

نوشته وقتی با 27 تا تانک به خونه ی دکتر مصدق حمله کردن و بعد اوباش به خونه وارد شدن و خونه رو آتیش زدن،دکتر مصدق همراه با چندتا از یارانش به خونه ی همسایه فرار کرد و از اونجا شاهد آتش گرفتن خونش بود.دکتر صدیقی،وزیر کشور دکتر مصدق به ایشون میگه:"خیلی متاسفم که اوباش،خانه ی آزادی را به آتش کشیدن".دکتر مصدق دستی به شونه ی وزیر کشورش میزنه و میگه:"اونها خانه ی منو آتش نزدن،اونها ایران رو آتش زدن...".

و چه حرف بجا و درستی مثل تمام حرفهای ایشون و چه آتشی به دلم افتاد وقتی این جمله رو خوندم و چقدر دلم سوخت که ایران در 28 مرداد 1332 در آتش جهل اوباش و سستی ارتش و وطن فروشی حزب توده،سوخت و ویرانه شد.

...

زنده باد ایران با پرچم  سه هزار سالش...  

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
وحید چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 11:51

سلام.خیلی دوس دارم این کتاب رو بخونم میشه مشخصاتشو بگی و بگی از کجا خریدی؟
ضمنا به نظر منم دکتر مصدق تنها سیاستمدار صادق با مردم ایران بود.

مینوت چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 11:58

جالب بود.مخصوصا آتش خوردن ایران و صد افسوس...

محمد چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 12:09 http://www.shanc.blogsky.com

چی میشه گفت
غیز از اینکه حیف!(با آهی گرم)!

faryad چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 12:17 http://mojebigarar.blogfa.com/

چند روز بیشتربه روز قدس باقی نمانده است نباید این فرصت را از دست داد باید از شلوغی خیابان ها استفاده و یک ضربه کاری دیگربه این نظام جهل و جنایت وارد نمود.

هواداران امی مسیح چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 12:21 http://baharehman.blogfa.com/post-71.aspx

با سلام بهترین تکست از البوم بازگشت به امید را تکست ....؟
آیا این آلبوم دانلود کردید ، مایل بودید به من سری بزنید ودر نظرسنجی شرکت کنید.

مهسا چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 20:24 http://rythmeshgh.blogfa.com/

درود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد