-
دل نوشت 2 بعد از نصفه شب من!بخوانیدش التماسا!
جمعه 7 خرداد 1389 02:04
ساعت نزدیک ۲ بعد از نصفه شب... من،تنهای تنها،خوابم که نمیبرد هیچ...در وبلاگهای غریبه و آشنا پرسه میزنم و هیچ کس و هیچ چیز نیست که تنهاییم را پر کند. موضوعی که ذهنم را مشغول کرده و نامش را نمیتوانم بیاورم و متاسفم ... خواندن احساسات کسانی که مانند من هستند،اما از من شجاع تر ... حتی این قرصهای ضدافسردگی "...
-
حال و روزم
جمعه 7 خرداد 1389 00:25
این روزها تنهای تنهام... ...
-
شعر یک کودک آفریقایی
پنجشنبه 6 خرداد 1389 22:49
وقتی به دنیا میام، سیاهم .وقتی بزرگ میشم، سیاهم . وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم .وقتی می ترسم، سیاهم . وقتی مریض میشم، سیاهم .وقتی می میرم،هنوزم سیاهم .... و تو،آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای .وقتی بزرگ میشی، سفیدی . وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی .وقتی سردت میشه، آبی ای . وقتی می ترسی، زردی .وقتی مریض میشی، سبزی . و...
-
کاهش ظرفیت
چهارشنبه 5 خرداد 1389 19:43
دوستای من ۱ سال تموم خودشونو تو خونه حبس کردن و برای کنکور کارشناسی ارشد درس خوندن و با رتبه های ۳۹ و ۵۰ قبول شدن. اما حالا که دفترچه ی انتخاب رشته اومده ظرفیت رشته ی ما (روزانه،شبانه،تهران،شهرستان)فقط ۴۷ نفره!!!!!!!!!!!!!!!!! و دوستم با رتبه 39 باید بره شهرستان و اون یکی با رتبه 50 اصلا قبول ن میشه...
-
خدایا،کفر نمیگویم
سهشنبه 4 خرداد 1389 22:11
خدایا! کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی، لباس فقر پوشی، غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی، و شب آهسته و خسته، تهی دست و زبان بسته، به سوی خانه باز آیی، زمین و آسمان را کفر میگویی! نمیگویی؟! دکتر علی...
-
امروز کاری کن!
دوشنبه 3 خرداد 1389 21:31
لازمه ی زندگی،تلاش و مخاطره است. نه تنها یک نفس کشیدن ساده... امروز مخاطره کن! امروز کاری کن! نگذار که به آرامی بمیری!
-
قطره ی من
دوشنبه 3 خرداد 1389 19:07
این روزا به دلایلی سرخوشم... نوشتنم نمیاد درباره موضوعاتم... میخوام خودمو بنویسم،اما حیف که " من " برای خیلی ها قابل تحمل نیست. تازه از برزخ آزاد شدم و از بلاتکلیفی درومدم. زندگی فعلا مثل قطره شبنم زلال و زیباست واسه من. اما حیف که واسه خیلی ها تو این کره ی خاکی زندگی سخته! با این فکر نمیتونم شاد باشم و از...
-
سکوت من
دوشنبه 3 خرداد 1389 18:55
وقتی مجبورم می کنند سکوت کنم،هیچ راهی جز تلافی برایم نمی ماند... آن هم با سکوت! من سکوت را با سکوت تلافی میکنم،آنگاه که نمی خواهند سکوت کنم...
-
من جذام ندارم فقط یه انسان گرام!
یکشنبه 2 خرداد 1389 19:37
همچین نگاهم کرد که کلمه رو زبونم ماسید! انگار گفتم فاشیسم،یا مثلا کمونیسم...! فقط گفتم انسان گرایی سکولار...همین... نمیدونم این چه حساسیتیه که دیگران یه "ئیسم" ها دارن. خلاصه دیگه ادامه ندادم. اصلا به اون چه ربطی داره که من به انسان گرایی اعتقاد دارم...؟ پ.ن:برای دانستن درباره ی انسان گرایی،به پست...
-
می شناسید؟
شنبه 1 خرداد 1389 23:11
پرنده ی بی قفس ،این روزها می شناسید؟
-
نمیخواهم بمیرم...
شنبه 1 خرداد 1389 17:24
نمی خواهم بمیرم ،با که باید گفت؟ کجا باید صدا سر داد؟ در زیر کدامین آسمان، روی کدامین کوه؟ که در ذرات هستی ره برد توفان این اندوه، که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد! کجا باید صدا سر داد؟ فضا خاموش و درگاه قضا دور است، زمین کر،آسمان کور است، نمی خواهم بمیرم،با که باید گفت؟ اگر زشت و اگر زیبا، اگر دون و اگر والا،...
-
و پیروزی آمد...
شنبه 1 خرداد 1389 08:03
و پیروزی نزدیک شد... آن هنگام که خواستم و اراده کردم... آن هنگام که امیدوار شدم... آن هنگام که خواستم " من " تعیین کننده باشد... آن هنگام که معتقد شدم " پایان شب سیه،سپید است "... آن هنگام که " اندکی صبر،سحر نزدیک است " را شنیدم و به انتظارش ماندم... آن هنگام که فهمیدم خیر بر شر غالب است...
-
...
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 19:07
اینجا جهنمه ولی، پُر شده از فرشته ها...
-
خداوندا!
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 14:06
خداوندا! اگر روزی بشر گردی، ز حال بندگانت با خبر گردی، پشیمان میشوی از قصه خلقت،از این بودن،از این بدعت... خداوندا تو مسئولی! خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است. چه رنجی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است...
-
زن در اینجا و آنجا
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 00:32
اینجا زنی به خاطر چند تار مو زندان می رود، از کار اخراج می شود، از ورودش به اداره های دولتی جلوگیری می شود، شلاق می خورد، هرزه خطاب می شود... آنجا در اروپا از صورت زنی نقاب میکشند، به جرم محجبه بودن از کار بی کار می شود، حق تحصیل با لباسی که انتخاب می کند ندارد، تروریست خطاب می شود...
-
از خسرو گلسرخی
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 21:02
ای کاش هزار تیغ برهنه بر اندوه تو می نشست تا بتوانم بشارت روشنی فردا را بر فراز پلک هایت نگاه کنم. اینک صدای آن یار بی دریغ گل می کند در سبز ترین سکوت و گلهای هرزه را در بارش مداوم خویش درو می کند. جنگل در اندیشه های سبز تو جاری ست...
-
انسان گرایی سکولار
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 17:52
انسان گرایی سکولار جهت ویژه ایست در انسان گرایی که مورد پذیرش من بوده و هست: انسانگرایی سکولار فلسفهای است که برپایهٔ خرد،اخلاقیات و دادگری است و به طور ویژه هرگونه پایهٔ فراطبیعی و مذهبی برای اخلاقیات را رد میکند. به نظر اومانیستهای سکولار اخلاقیات ارتباطی با دین ندارد. اومانیسم سکولار بر روی روشهایی که به زندگی...
-
انسان گرایی
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 17:37
هیومنیسم یا انسان گرایی،مکتبی که باور دارم: خلاصه ی انسان گرایی ازین قرار است: "مکتبی است فکری که بر پایه آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر میگردد. انسانگرایی،انسان را مالک همه هستی میداند و خاستگاه و فرجام همهچیز معرفی میکند. به باور انسانگرایی ماده اول و آخر جهان از ماده...
-
توجه...توجه...
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:26
پستهایی که گذاشتم توی وبلاگ،چندتا از پستهای وبلاگم توی پرشین بلاگه. متاسفانه نمیتونم همشو بذارم،شوخی نیست که!3 سال وبلاگه!!! چندتای آخرشو گذاشتم که تو 1389 نوشتم.متاسفانه نمیتونین اون 3 سال وبلاگو ببینین چون حذفش کردم! امیدوارم اینجا تحویل گرفته بشم!من غریبم،منو تحویل بگیریییین! فعلللللللللللللللللللللللللللللا!
-
خدا منم...
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:17
در این بی عدالت هستی به دنبال دادوری می گردم در این نابسامان روزگار به دنبال سامانی می گردم در این نا تمام انتظار به دنبال پایانی می گردم در این هنگامه خواستن به دنبال قراری می گردم ... خدا کجاست؟ برتر کیست؟ ماورا کجا به خواب رفته است؟ همه دروغند ... تقدیر چنین می گوید، قسمت همین بوده است! همه خیالند ... شانس است و...
-
سبزنامه ی من
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:14
یاد آن روزهای سبز بخیر،یاد روزهایی که پرشهامت ترین بودیم.یاد روزهایی که میامدیم که بترسیم،اما همین شهامت تشرمان میزد که: نه!ترس،نه! روزهایی که دوشادوش هم،همرنگ هم، سبز سبز ،هم را نمی آزردیم چرا که دلهامان را پاک کرده بودیم که یک هدف داریم.روزهایی که اگر ناخوداگاه به هم تنه میزدیم نگاهمان با لبخندی به هم گره...
-
ایران من آباد نیست
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:12
این شهر پر از غم و ماتمه... این شهر رو پر از غم و ماتم کردن... فقط غم و ماتم... یک عده مرگ پرست غم پرست... فقط زاری،فقط ماتم،فقط بدبختی... ایران من باید شاد باشه... میشه ١ روز بیاد که صدای گوشخراش آژیر آمبولانس وسط ترافیک مزخرف خیابون گوشمونو کر نکنه؟ میشه بجای صدای شیون و واویلا صدای آرامش بیاد؟ میشه بجای برگزاری...
-
سرنوشت ایران
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:11
سرنوشت ایران در دستان شماست. سرنوشت ایران آن خواهد بود که شما بخواهید و در راهش بکوشید و به انجام رسانید. خدا کسی را برای بدبختی و بیچارگی نیافریده. به پیشانی کسی چیزی نوشته نشده. سرنوشت یا بخت نتیجه ی کارها و کوششهای هر کسیست. از کتاب "سرنوشت ایران چه خواهد بود"،نوشته ی "احمد کسروی"
-
حرف زن
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 14:10
نزن،به اون کسی که باور داری نزن تو دستت قویه،ظریفه صورت این زن بخدا همه تنم اینجا داره میلرزه کی گفته پسرامون اوباشن،دخترامون هرزه؟ ... تو مث مرواریدی اما نه واسه زینت ظریفی،زیبایی،گرونی،اینه صحبت آدما مریضن،تو بودنت سلامت داره آره تو گناهی،گناهی که برکت داره آره میجنگم واسه هرچیزی که مال منه اسلحم صدامه،بلند میشه،این...
-
درود به بلاگ اسکایی ها!
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 11:34
درود! تو چند جمله خلاصه میکنم: 3 ساله وبلاگ مینویسم،توی نخاله دونی ای به اسم "پرشین بلاگ"! احساس تهوع بهم دست داد از بس که پر از نخاله است "پرشین بلاگ". وبلاگمو انتقال میدم اینجا! اینجا خوشگلتره! شایدم امن تر! دغدغه ی زندگیم حق زن هاست و براش هر کاری کردم و میکنم! فعلا بدرود!